شعر و داستان های من

سلام عارفه هستم شعر ها و داستان هایی که مینویسم را در این وبلاگ برای شما دوستانم می گذارم

شعر و داستان های من

سلام عارفه هستم شعر ها و داستان هایی که مینویسم را در این وبلاگ برای شما دوستانم می گذارم

نگاه خورشید

وقتی به خورشید نگاه می کنی و بعد از چند دقیقه دیگر چشمانت سود ندارند بدان 

خورشید نمی خواهد جز او کسی دیگر را ببینی...

دوستان سلام...


ممنونم که به وبلاگم سرمیزنید و نظرات زیبا برایم می گذارید .

ازامروز می خواهم داستان های کوتاه و متفاوت در وبلاگم بگذارم.

خوشحال میشوم از نظرات شما استفاده کنم

توپ عاشق

ما می دانیم که توپ عاشق دروازه است هربار که به زمین فوتبال می رود همه ی زمین خوردن ها همه ی ضربه زدن هارا تحمل می کند؛ودروازه 

می بیند که توپ برای رسیدن به او چه زحمتی می کشد و چه سختی هایی را تحمل می کند ولی افسوس که نمی تواند از جایش تکان بخورد و وقتی توپ یک لحظه می رود توی دل دروازه ، دروازه باتمام وجود اورا در اغوش می گیرد ولی باز ازهم جدایشان میکنند

مادر

مادریک دریا

مادر یکرویا

مادر فرشته است

مادر بهشت است 

مادرسپیده 

مثل یک برفه 

بامن مهربان

زیریک سقفه

مادریک غنچه

مادریک عشقه

خدانوشته

درکتاب غصه

مادر تکه ای 

ازخود بهشت

اوج قدرت

به نظرتان اوج قدرت ها کجاست؟

انجا که شاهی بر تختی نشسته 

ملکه نشسته با دخترا نش 

پرنس نشسته با همسرانش 

نیست اینجا ها اوج قدرت ها

اوج قدرت ها تو اسمون هاست اون بالابالا

نه تختی داره نه تاجی  نه اسبی داره نه خوابی 

داره برکار ها  نظاره بسیار

اون هست خدا ، خدای یکتا